آرشیو دیدگاه های دیگران

یک سایه ، یک سکوت ، نه بغضی که بی صداپاشیده روی صحن گلاب و گل و خدا غمگین ترین پرنده ی عصر دوشنبه ـ زنتصویر پس زمینه ی خاموش […]

ادامه ...

من بنده ام شهنشه ایمان راسلطان دین شهید خراسان راتابنده مهر نه فلم عشقمتا بنده ام من آن شه ایمان راآن عقل صرف و جوهر حکمت راوان بحر علم و […]

ادامه ...

روز ولادت تو غزل آفریده شدمفعول و فاعلات و فعل آفریده شد پلکی زدی و معجزه ای را رقم زدیاز برق چشمهات زحل آفریده شد ازشهد غنچه ی لب پر […]

ادامه ...

بی تواسیرم ، اسیرم ، گریان و در هم شکسته ! درکوچه زردپاییز رنگ برگ بی روح و خستهبی توچه سخت است پرواز ، پرواز تاعمق باران ! انگارزخمی است […]

ادامه ...

کاش یک شب باز مهمان دو چشمت می‌شدمریزه خوار مشرق خوان دو چشمت می‌شدم کـاش یک شب می‌گذشتم از فراز چشم توگرم گلگشـت خـراسان دو چشمت می‌شدم کـاش یـک شب […]

ادامه ...

شب شب نشاط و شادیه ، شب عید و سرور شیعه هاستدلهای تموم عاشقا ، کبوتر صحن امام رضاست آسمونیا فرشته ها ، در این خونه زانو می زننهمه مست […]

ادامه ...

بر آه آهِ من جگر سخت خاره سوختبر وای وای من دل سنگ ستاره سوخت همچمون کبوتران ز عطش بال می زنملب تشنه ام ،دلم ،جگر پاره پاره سوخت آتش […]

ادامه ...

همچون نسیم صبح و سحرگاه می‌رودهر کس میان صحن حرم راه می‌رود از هر چه غصه دارد و غم می‌شود ر‌هاهر سائلی به خدمت این شاه می‌رود وقتی فرشته‌های حرم […]

ادامه ...

تازه دانستم نه با آب و نه با نان زنده امتازه فهمیدم نه با جسم و نه با جان زنده ام تازگی ها باورم شد اینکه مثل هرغریبدورتر از خود […]

ادامه ...

با دست ، سایه ای به بیابان داداز چشم ، ابرهای فراوان داد فواره کرد این همه گل از خاکچترش همینکه وا شد و باران داد وقتی قدم گذاشت به […]

ادامه ...