آرشیو از دیدگاه شعرا

مثل کبوتری شده‌ام جَلدِ خانه‌اتخو کرده‌ام به خاطره آب و دانه‌ات هی می‌خورد هوای عجیبی به گونه‌امهی می‌کنم دوباره سحرها بهانه‌ات انگار عادتم شده در شهر گم شومپیدا کنی دوباره […]

ادامه ...

علّامه ی مُخدّره ی عالم وجودچشمش به روی دست رئوف حرم گشود مهتاب سر گذاشته بر دوش آفتابعاشق گرفته خانه در آغوش عشق ناب خنده شکفته روی لب هفتمین امامداده […]

ادامه ...

امشب دل من ، توی شلوغی دلا گم شدمشهد رو که دید ، یه دفعه ای پراز تلاطم شد گنبدت منو یاد کاظمین میندازهتو دلم نقش حرم حسین می سازه […]

ادامه ...

ای راهب کلیسا دیگر مزن به ناقوس خاموش کن صدا را نقاره می زند توس آیا مسیح ایران کم داده مرده را جان جانی دوباره بردار با ما بیا به […]

ادامه ...

به سرم بد زده امشب که تورا یاد کنممی مستی زنم و دل ز غم آزاد کنم به سرم بد زده امشب به هوای رختانبزنم میکده برهم ز سر آباد […]

ادامه ...

ضامن آهو مى‏شی ضامن دلهاى ماسـایه لطف توئـه روى سـر زائرا مثل کبوتر به هواى تو پَـر مى‏کشمتا که بگیره دل من رنگ و بوى خدا یا ثامن الحجج ، […]

ادامه ...

لا یُطغینّ بنی العباس مُلکهمُبنو علیّ موالیهم و إن زعموالیس الرشید کموسی فی القیاس ، و لامأمونکم کالرّضا إن أنصَفَ الحَکمُباؤوا بقتل الرّضا من بعد بیعتِهو أبصروا بعضَ یومٍ رُشدَهُم […]

ادامه ...

در کودکـى دستم به دست مـادرم بودوقتى به درگاهت رضاجان مـىرسیدم آواى هر گلدسته ات را گرم و پرشوربا گوش جـان از بیکرانها مـىشنیدم آن روز هم چون روزهاى خوب […]

ادامه ...

مریض آمده اما شفا نمی‌خواهدقسم به جان شما جز شما نمی‌خواهد برای پیش تو بودن بهانه‌ای کافی‌ستبهشت لطف کریمان بها نمی‌خواهد دلیل ناله‌ی من یک نگاه محبوب استوگرنه درد غلامان […]

ادامه ...

نفس بزن عاشقکه شب شب مراده دری که وا کردیمدر ِ باب الجواده نه تنها دلهای ِما بی قراره امشب تو جشن آقامونخدای آقا شاده پنجره فولادباتواِه با تو می […]

ادامه ...