آرشیو از دیدگاه شعرا

خسته، افتاده ز پا، آمده زانو می زدمشکلی داشت به آقای خودش رو می زد/می چکید از سر و رویش عرق شرم به خاکمشت ها وا شده و پنجه به […]

ادامه ...

ای طبیب درد جان‌ها کعبۀ دل! جان جان‌ها!آفتـاب آسمان‌هـا! مهربـان مهربان‌هـا! یا رضا عیدت مبارکیا رضا عیدت مبارک ای تمام هست و بودم هم رکوعم هم سجودم هـم قیامـم هـم […]

ادامه ...

شما یک آسمان باران نابیبرای خشکی چشم خرابی میان کاسه های خالی مانزول قطره های مستجابی بتابان گنبد و گلدسته ها راتو تنها قبله گاه آفتابی تمام معجزات عیوسی رانشان […]

ادامه ...

فرُبّ قفرٍ موحشٍ جبتُمُو الطرفُ مکحولٌ بمِیلِ السّهادْخِلتُم ثراه عنبراً أشهباًو شوکَهُ ورداً سقاهُ العِهادْکهف الحجی الزاکی علیّ الرضانور الهدی الساطع خیر العبادْسلیل موسی آیه اللّه و الهادی الی الحقّ […]

ادامه ...

ادامه ...

زهی بارگاهت بر از عرش اعظمبه تعظیم تو پشت نُه آسمان خمتو مقصود بودی و گرنه نبودیرسوم دوگیتی ، بنای دو عالمنهادی تو بر فرق او تاج علّم۱که آدم علم […]

ادامه ...

نذر امام رضا می کنمجوونیمو خدایا کرب و بلا رو می بینمدوباره ان شاءالله السـّلطانیا علی موسی الرّضا بده در راه خدابرات کرب و بلا مولانایا علی موسی الرّضا (۳) […]

ادامه ...

خوش ، آنکه دل به یاد تو رشک چمن شودزلفت سمن ، بهار خطت یاسمن شودریزم ز بس به یاد عقیق لبت سرشکدامن ز کاوش مژه ، کان ِیمن شودجز […]

ادامه ...

یک خادم افتخاری اش باشم، کاشدر شادی و سوگواری اش، باشم کاش یک عمر، میان خاک پای زوّاردر گوشه ی کفش داری اش، باشم کاش

ادامه ...

دیدی که سنگ در دل آیینه آب شددیدی که آب حاجت آیینه را گرفت خورشید و آمد و به ضریح تو سجده کرداینجا برای صبح خودش روشنا گرفت پیغمبری رسید […]

ادامه ...