آرشیو از دیدگاه شعرا

تشریف زهر آلود دست ناکسانیکرده است باغ چهره ات را ارغوانی رخت عزا بر قامت عمرت کشیدهیعنی همان از اولش هم در خزانی دارد رضا از طوس می آید نه […]

ادامه ...

ادامه ...

امام رضا عشق منه امام رضا دین منه امام رضا هستی منه به والله تو حکومت نگات خوب میدونی که حرف نیستدلبرا باید بدن به هر نیگات نمره ی بیست […]

ادامه ...

ادامه ...

در غربت و غصه ام تو دلدار ی دهیک جرعه از این چشمه بس جاری ده غیر از تو کسی نیست که لطفی بکند یا ضامن آهو ! تو مرا […]

ادامه ...

دلم شکست و به یادم رسید نام شمامنی که بوده ام از کودکی غلام شما کنار پنجره آزاد می کنم از بندکبوتر دل خود را به احترام شما ببین که […]

ادامه ...

مویه گران ،با آه سوزان و ناله دردناک ، در همهمه ای گنگ و نامفهوم با یکدیگر سخن گفتند .ناله زنان ، با دم زدن های آرام خویش ، دلباختگانی […]

ادامه ...

دوباره آمده ام تا به من بها بدهیمرامریض کنی و مرا شفا بدهی گره به کار من افتاده ای کلید بهشتخدا کند که به من فرصت دعا بدهی من از […]

ادامه ...

دلم می خواد آقا جون، مشهدتُ ببینمبا زائرات ‌کنار سقاخونت بشینم سقاخونت آقاجون، به یاد مشک سقاستاونجا فقط برای شادی قلب زهراست یه کفتر غریبم، تو صحن سقاخونهبیا بده با […]

ادامه ...

در کنار تو وجودم بخدا نزدیک استهرکه نزدیک رضا شد بخدا نزدیک است تو خودت حافظ من باش به یغما نرومدام ابلیس به من در همه جا نزدیک است اعتقاد […]

ادامه ...