آرشیو از دیدگاه شعرا

نگاه می کنم از آینه خیابان راو ناگزیری باران و راهبندان را “من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب”و بغض می کنم این شعر پشت نیسان را چراغ قرمز […]

ادامه ...

گر عذابم هزار بار دهندبه که دور از توأم قرار دهند چه شود خادمان دربارتگر مرا هم ز لطف بار دهند؟ چه شود بر لبان تشنۀ منفیض یک بوسه زین […]

ادامه ...

با قلم خدای صبحان روی در بهشت نوشتههرکی غلام این حریمه جاش به خدا توی بهشتههمیشه اسم قشنگتذکر این دل دیوونه استهمه جا گشتم نگردیدکه امام رضا یه دونه استمددی […]

ادامه ...

دیدی که سنگ در دل آیینه آب شددیدی که آب حاجت آیینه را گرفت خورشید و آمد و به ضریح تو سجده کرداینجا برای صبح خودش روشنا گرفت پیغمبری رسید […]

ادامه ...

مانند مادرت شده ای، قد خمیده ای!آقا چرا عبا به سر خود کشیده ای !؟ با درد کهنه ای به نظر راه می روی!؟مانند مادرت چقدر راه می روی! خونِ […]

ادامه ...

کشیده بال مرا باز تا خراسانتهوای چرخ زدن در رواق و ایوانت هوای بال گرفتن در این هوای غریبکبوترانه به آرامش شبستانت چه قدر حوصله کردم دوباره سر برسدکنار دیدن […]

ادامه ...

ای آینه در آینه در آینه مرقدبی واسطه خود شاهد و مشهودی و مشهد موسای جهان را قدمت طور تجلّیبلقیس فلک را حرمت صرح ممرّد در دیدۀ یوسف شده‌ای حسن […]

ادامه ...

ای مرا آرامش جان ، زی تو جان آورده امبندگی را در حضورت ارمغان آورده امبارگاهت را پی تعظیم ، سر بسپرده امآستانت را پی تشریف ، جان آورده امخاک […]

ادامه ...

چشم در تاثیر زیبایی از ابرو کمتر استمستی ابروی یار از گیسوی او کمتر است اصل زیبایی ست این که پلک در بالای چشمشک کند در صحن از امثال جارو […]

ادامه ...

برای زائر قبرش ، ضرر گناه ندارددر آستان رضا آن که قرب و جاه نداردبه بارگاه الهی یقین که راه نداردعبادت ثقلین گر کسی به جا آردبدون مهر و ولایش […]

ادامه ...